اصطلاحات روزمره، عامیانه و پرکاربرد زبان انگلیسی همراه با معنی فارسی و مثال برای یادگیری بهتر
Try one’s luck
شانس را امتحان کردن
مثال:
A: Are you well _ prepared for the university entrance exam?
الف: برای امتحان ورودی دانشگاه خوب آماده هستی؟
B: Not really but I want to try my luck.
ب: راستش نه ولی می خواهم شانسم را امتحان کنم.
اصطلاحات کاربردی و روزمره زبان انگلیسی با معنی فارسی همراه با مثال
Keep something under your hat
چیزی را از دیگران مخفی نگه داشتن - در دل خود نگه داشتن
مثال:
You should keep the news under your hat.
تو باید این خبر را از دیگران مخفی نگه داری.
Money doesn’t grow on trees
پول (که) علف خرس نیست
A: Let’s take our vacation on Hawaii. My sister says it’s unique.
الف: بیا تعطیلاتمان را در هاوائی بگذرانیم. خواهرم می گوید بی نظیر است.
B: But darling we can’t spend $10,000 on a two-week vacation. Money doesn’t grow on trees.
ب: ولی عزیزم ما نمی توانیم ده هزار دلار خرج یک تعطیلات دو هفته ئی کنیم. پول که علف خرس نیست.